۱۳۹۱/۱۲/۰۴2:40
عشق
دلم عشق میخواهد،قدری زندگی...دلم برای آن روزها که بیتاب نگاهی بودم و
تشنه ی لبخندی،تنگ است!برای آن روزها که تمام خویش را لبریز احساس
میدیدم و جان داشتم! امروز بی عشق،بی شور،بی جان،دلم را نالایق
میبینم،دلم میداند که هرزگی هایش او را از پا انداخت!
شاید روزی،لحظه ای،آنقدر پیر شوم
که هیچ کس نفهمد
کیستم! من آن نیستم که بودم!